نقطه ی پایان

مگر تو نقطه ی پایان بر این هزار خط نا تمام بگذاری......

نقطه ی پایان

مگر تو نقطه ی پایان بر این هزار خط نا تمام بگذاری......

من ازخوبی توبدشدم(۱)

 

مبصردنیاسال هاست روی تخته دنیا می نویسد  

 

 

 

دل سوزی

قاصدک غصه هایم رابه دست بادبسپار 

 

شایدبادآن هاراباخودتاابرهاببرد  

 

شک ندارم فردابه چترمحتاج خواهم شد!

کودکی

خداکه بزرگ شود 

باخمیرهایش آدمک نمی سازد 

خداکه بزرگ شود 

وتیله هایش راجمع می کند

برای حیاط کوچک خانه ما 

ماه وستاره ای نمی ماند

خداکه بزرگ شود 

باعروسک هایش بازی نمی کند 

وبازی عروسک گلی باخدابرای همیشه پایان می باید  

 

نام بازی عروسک گلی وخدا*زندگی* است!