قصه ی تلخی است * عادت*
امروزازاین دردشکوه می کنیم فرداازدرددیگر
انگار دردهای قدیمی عادت می شوند
!تسلیم سرنوشت می شوم به همین سادگی!
هرروزمابه عقددنیادرمیاییم!
گاهی به خودبرمی گردیم وپشیمان ازاین وصلت !!!به عشق جاودانه خودبرمی گردیم
افسوس که این بازگشت ثانیه هابیش ترطول نمی کشد
عشق جاودانه ماهرروزانتظارمارامی کشد
اویک رقیب سرسخت دارد به نام
!دنیا!
ازاین جاتاآنجاکه توهستی فرسنگ هافاصله است
جواب نامه ام رابده!منتظرم!
فرستنده:ساکن زمین ـ کوچه انتظارـ پلاک امید