نقطه ی پایان

مگر تو نقطه ی پایان بر این هزار خط نا تمام بگذاری......

نقطه ی پایان

مگر تو نقطه ی پایان بر این هزار خط نا تمام بگذاری......

بازگشتی سخت

ازنمازهای  شکسته اش 

 

پیداست که انسان دراین دنیامسافری بیش نیست!  

 


چاره ای نیست!

قصه ی تلخی است * عادت* 

امروزازاین دردشکوه می کنیم  فرداازدرددیگر   

انگار دردهای قدیمی عادت می شوند 

 

 

!تسلیم سرنوشت  می شوم به همین سادگی!  

تناقضی بزرگ

 

این دنیای متناهی دنیای درد ورنج های نامتناهی است!

رقیب

هرروزمابه عقددنیادرمیاییم! 

گاهی به خودبرمی گردیم وپشیمان ازاین وصلت !!!به عشق جاودانه خودبرمی گردیم 

افسوس که این بازگشت ثانیه هابیش ترطول نمی کشد  

عشق جاودانه ماهرروزانتظارمارامی کشد 

اویک رقیب سرسخت دارد به نام   

!دنیا!

نامه

ازاین جاتاآنجاکه توهستی فرسنگ هافاصله است 

جواب نامه ام رابده!منتظرم!   

فرستنده:ساکن زمین ـ  کوچه انتظارـ پلاک امید

 

 

ماه خوب خدا

 

همین چندساعت پیش آسمان هم برای رفتنت اشک ریخت   

منتظرتم!

 

نگاهی متفاوت

دراستای تغیرنگاه نسبت به زندگی

امروزجلوی آیینه ایستادم وبه آیینه گفتم چقدر چقدرزشتی!